با ملاحظۀ کتب و اقوال گوناگون، مجموع فرزندانی که به امام حسین -علیهالسلام- نسبت داده شده است هشت دختر و سیزده پسر است.
هشت دختر آن حضرت: فاطمۀ کبری و فاطمۀ صغری و زبیده و زینب و سکینه و آن دختر که در خرابه وفات کرد (که بعضی نامش را زبیده و بعضی رقیه گفتهاند) و امکلثوم و صفیه میباشند.
و سیزده پسر وی: علیاکبر، علی اوسط، علیاصغر، محمد، جعفر، قاسم، عبدالله، محسن، ابراهیم، حمزه، عمر، زید و عمران بن الحسین علیهمالسلام میباشند.
حضرت رقیه -سلامالله علیها- در عاشورا
در بعضی روایات آمده است: حضرت سکینه سلامالله علیها در روز عاشورا به خواهر سهسالهای (که بهاحتمال قوی همان حضرت رقیه -سلامالله علیها- باشد) گفت: «بیا دامن پدر را بگیریم و نگذاریم برود کشته بشود.»
امام حسین -علیهالسلام- با شنیدن این سخن بسیار اشک ریخت و آنگاه رقیه -سلامالله علیها- صدا زد: «بابا! مانعت نمیشوم. صبر کن تا تو را ببینم.»
امام حسین -علیهالسلام- او را در آغوش گرفت و لبهای خشکیدهاش را بوسید. در این هنگام آن نازدانه ندا در داد که:
العطش العطش، فان الظما قد احرقنی
بابا بسیار تشنه ام، شدت تشنگی جگرم را آتش زده است.
امام حسین -علیهالسلام- به او فرمود: «کنار خیمه بنشین تا برای تو آب بیاورم». آنگاه امام حسین -علیهالسلام- برخاست تا به سوی میدان برود، باز هم رقیه دامن پدر را گرفت و با گریه گفت:
یا ابة این تمضی عنا؟
بابا جان کجا میروی؟ چرا از ما بریدهای؟
امام -علیهالسلام- یک بار دیگر او را در آغوش گرفت و آرام کرد و سپس با دلی پرخون از او جدا شد.1
آخرین دیدار امام حسین -علیهالسلام- با حضرت رقیه -سلامالله علیها-
وداع امام حسین -علیهالسلام- در روز عاشورا با اهلبیت علیهمالسلام صحنهای بسیار جانسوز بود، ولی آخرین صحنۀ دلخراش و جگرسوز، وداع ایشان با دختری سهساله بود که ذیلا میخوانید:
هلال بن نافع که از سربازان دشمن بود، میگوید: من پیشاپیش صف ایستاده بودم. دیدم امام حسین -علیهالسلام- پس از وداع با اهلبیت خود، به سوی میدان میآید. در این هنگام ناگاه چشمم به دخترکی افتاد که از خیمه بیرون آمد و با گامهای لرزان، دوان دوان به دنبال امام حسین -علیهالسلام- شتافت و خود را به آن حضرت رسانید. آنگاه دامن آن حضرت را گرفت و صدا زد:
یا ابة! انظر الی فانی عطشان.
بابا جان، به من بنگر، من تشنه ام.
شنیدن این سخن کوتاه ولی جگرسوز از زبان کودکی تشنهکام، مثل آن بود که بر زخمهای دل داغدار امام حسین -علیهالسلام- نمک پاشیده باشند. سخن او آنچنان امام حسین -علیهالسلام- را منقلب ساخت که بیاختیار اشک از دیدگانش جاری شد. با چشمی اشکبار به آن دختر فرمود:
الله یسقیک فانه وکیلی.
دخترم، میدانم تشنه هستی خدا ترا سیراب میکند، زیرا او وکیل و پناهگاه من است.
هلال میگوید: پرسیدم «این دخترک که بود و چه نسبتی با امام حسین -علیهالسلام- داشت؟»
به من پاسخ دادند: او رقیه -سلامالله علیها- دختر سهسالۀ امام حسین -علیهالسلام- است.2
به یاد لب تشنۀ پدر آب نخورد!
عصر عاشورا که دشمنان برای غارت به خیمهها ریختند، در درون خیمهها مجموعاً 23 کودک از اهلبیت علیهمالسلام را یافتند.
به عمر سعد گزارش دادند که این 23 کودک، بر اثر تشنگی در خطر مرگ هستند.
عمر سعد به آنها اجازه داد به آنها آب بدهند. وقتی که نوبت به حضرت رقیه -سلامالله علیها- رسید آن حضرت ظرف آب را گرفت و دوان دوان به سوی قتلگاه حرکت کرد. یکی از سپاهیان دشمن پرسید: کجا میروی؟ حضرت رقیه -سلامالله علیها- فرمود: «بابایم تشنه بود. میخواهم او را پیدا کنم و برایش آب ببرم.»
او گفت: آب را خودت بخور. پدرت را با لب تشنه شهید کردند!
حضرت رقیه -سلامالله علیها- در حالی که گریه میکرد، فرمود: «پس من هم آب نمیآشامم.»3
نیز در کتاب مفاتیح الغیب ابن جوزی آمده است که صالح بن عبدالله میگوید: موقعی که خیمهها را آتش زدند و اهلبیت علیهمالسلام رو به فرار نهادند، دختری کوچک به نظرم آمد که گوشۀ جامهاش آتش گرفته، سراسیمه میگریست و به اطراف میدوید و اشک میریخت. مرا به حالت او رحم آمد. به نزد او تاختم تا آتش جامهاش را فرونشانم. همین که صدای سم اسب من را شنید اضطرابش بیشتر شد. گفتم: ای دختر قصد آزارت ندارم. بهناچار با ترس ایستاد. از اسب پیاده شدم و آتش جامهاش را خاموش نمودم و او را دلداری دادم. یکمرتبه فرمود: ای مرد، لبهایم از شدت عطش کبود شده، یک جرعه آب به من بده. از شنیدن کلام رقتی تمام به من دست داده ظرفی پر از آب به او دادم. آب را گرفت و آهی کشید و آهسته رو به راه نهاد. پرسیدم: عزم کجا داری؟ فرمود: خواهر کوچکتری دارم که از من تشنهتر است. گفتم: مترس، زمان منع آب گذشت، شما بنوشید.
گفت: ای مرد، سؤالی دارم، بابایم حسین -علیهالسلام- تشنه بود، آیا آبش دادند یا نه؟!
گفتم: ای دختر نه و الله تا دم آخر میفرمود: (اسقونی شربة من الما)
میفرمود: یک شربت آب به من بدهید، ولی کسی او را آبش نداد بلکه جوابش را هم ندادند.
وقتی که آن دختر این سخن را از من شنید، آب را نیاشامید و بعضی از بزرگان میگویند اسم او حضرت رقیه خاتون -سلامالله علیها- بوده است.4
کنار سجاده، چشم به راه پدر بود!
از کتاب سرور المومنین نقل شده است: حضرت رقیه -سلامالله علیها- هربار هنگام نماز، سجادۀ پدر را پهن میکرد و آن حضرت بر روی آن نماز میخواند. ظهر عاشورا نیز، طبق عادت، سجادۀ پدر را پهن کرد و به انتظار نشست. ولی بعد از مدتی، ناگهان دید شمر وارد خیمه شد.
رقیه -سلامالله علیها- به او گفت: آیا پدرم را ندیدی؟ شمر بعد از آنکه آن کودک را در کنار سجاده، چشم به راه پدر دید، به غلام خود گفت: این دختر را بزن! غلام به این دستور عمل نکرد. شمر خود پیش آمد و چنان سیلی بهصورت آن نازدانه زد که عرش خداوند به لرزه درآمد.5
کنار پیکر خونین پدر، در شب شام غریبان
در کتاب مبکی العیون آمده است: در شب شام غریبان، حضرت زینب -سلامالله علیها- در زیر خیمۀ نیم سوخته، اندکی خوابید. در عالم خواب مادرش حضرت فاطمۀ زهرا -سلامالله علیها- را دید. عرض کرد: مادرجان آیا از حال ما خبر داری؟!
حضرت فاطمۀ زهرا -سلامالله علیها- فرمود: تاب شنیدن ندارم. حضرت زینب -سلامالله علیها- عرض کرد: پس شکوهم را به چه کسی بگویم؟
حضرت فاطمۀ زهرا -سلامالله علیها- فرمود: «من خود هنگامی که سر از بدن فرزندم حسین -علیهالسلام- جدا میکردند، حاضر بودم. اکنون برخیز و رقیه -سلامالله علیها- را پیدا کن».
حضرت زینب -سلامالله علیها- برخاست. هر چه صدا زد، حضرت رقیه -سلامالله علیها- را نیافت.
با خواهرش امکلثوم -سلامالله علیها-، در حالی که گریه میکردند و ناله سر میدادند، از خیمه بیرون آمدند و به جستجو پرداختند تا اینکه نزدیک قتلگاه صدای او را شنیدند. آمدند کنار بدنهای پارهپاره، دیدند رقیه -سلامالله علیها- خود را روی پیکر مطهر پدر افکنده و در حالی که دستهایش را به سینۀ پدر چسبانیده است درد و دل میکند.
حضرت زینب -سلامالله علیها- او را نوازش داد. در این وقت سکینه -سلامالله علیها- نیز آمد و با هم به خیمه بازگشتند. در مسیر راه، سکینه -سلامالله علیها- از رقیه -سلامالله علیها- پرسید: چگونه پیکر پدر را جستی؟ او پاسخ داد: «آنقدر پدر پدر کردم که ناگاه صدای پدرم را شنیدم که فرمود: بیا اینجا، من در اینجا هستم.»6
با اقتباس از کتاب ستارۀ درخشان شام حضرت رقیه دختر امام حسین -سلامالله علیها-
گردآورنده: تحریریه سایت تخصصی امام حسین -علیهالسلام- - میلاد نیکوپایان منفرد
پینوشت:
_____________________________________________________
1. وقایع عاشورا سید محمدتقی مقدم ص 455 و حضرت رقیه -سلامالله علیها- تألیف شیخ علی فلسفی ص 550.
2. سرگذشت جانسوز حضرت رقیه -سلامالله علیها- ص 22 به نقل از وقایع و الحوادث محمدباقر ملبوبی، ج 3، ص 192.
3. سرگذشت جانسوز حضرت رقیه -سلامالله علیها- ص 29 به نقل از ثمرات الحیاة ج 2، ص 38.
4. حضرت رقیه -سلامالله علیها-، شیخ علی فلسفی ص 13.
5. سرگذشت جانسوز حضرت رقیه -سلامالله علیها- ص 26 به نقل از حضرت رقیه -سلامالله علیها- تألیف علی فلسفی، ص 7.
6. سرگذشت جانسوز حضرت رقیه -سلامالله علیها-، ص 27.
نویسنده: تحریریه سایت تخصصی امام حسین علیه السلام